فانــوس خیس

و خدائی که در این نزدیکیست ، لای این شب بو ها ، پای آن کاج بـلند . . .
جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۴ ب.ظ

غروب

غروب بود

 

 

 

صدای هوش گیــاهــان به گوش می امـد

 

 

 

مســافــر امده بود

 

 

 

و روی صندلی راحتی کنار چمن نشسته بود 

 

 

 

دلم گرفته

 

 

دلــم عجیـــب گرفتــه اســـت....



نوشته شده توسط مسافر . . .
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

فانــوس خیس

و خدائی که در این نزدیکیست ، لای این شب بو ها ، پای آن کاج بـلند . . .

فانــوس خیس

سفر مرا به در باغ چند سالگی ام برد

ایستادم تا دلم قرار بگیرد

صدای پر پری امد

و در که باز شد

من از هجوم حقیقتــــــ به خاکــــــ افتادم . . .

طبقه بندی موضوعی

غروب

جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۴ ب.ظ

غروب بود

 

 

 

صدای هوش گیــاهــان به گوش می امـد

 

 

 

مســافــر امده بود

 

 

 

و روی صندلی راحتی کنار چمن نشسته بود 

 

 

 

دلم گرفته

 

 

دلــم عجیـــب گرفتــه اســـت....

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی