فانــوس خیس

و خدائی که در این نزدیکیست ، لای این شب بو ها ، پای آن کاج بـلند . . .

فانــوس خیس

سفر مرا به در باغ چند سالگی ام برد

ایستادم تا دلم قرار بگیرد

صدای پر پری امد

و در که باز شد

من از هجوم حقیقتــــــ به خاکــــــ افتادم . . .

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حرارت» ثبت شده است

و در کــدام زمین بود

که روی هـیچ نشستیم

و در حـرارت یـک سیب دست و رو شستیم؟

جرقه‌های محال از وجود برمی‌خـاست

 کجـــا هراس تماشا لطیف خواهد شـد

و ناپدیدتر از راه یک پرنده به مـــرگ؟

۰ نظر ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۶
مسافر . . .

و ای تمام درختان زیـتــــ خاک فلسطین

وفور سایه خود را به من خطاب کنید

به این مسافر تنها  ، که از سیاحت اطراف "طور" می آید

و از حرارت  " تکلیم " در تبــــ و تابـــــ  استــــ

ولی مکالمه  ،  یک روز ، محو خواهد شد

و شاهراه هوا  را

 شکوه شاه پرکهای انتشار حواس 

سـپـیـد خواهد کرد . . .

۰ نظر ۱۳ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۴۱
مسافر . . .