فانــوس خیس

و خدائی که در این نزدیکیست ، لای این شب بو ها ، پای آن کاج بـلند . . .

فانــوس خیس

سفر مرا به در باغ چند سالگی ام برد

ایستادم تا دلم قرار بگیرد

صدای پر پری امد

و در که باز شد

من از هجوم حقیقتــــــ به خاکــــــ افتادم . . .

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Fiction» ثبت شده است

در ابتدای خطیر گیاه ها بودیـــم

کـــه چشم زن به من افتاد :

صــدای پـای تو آمـد ، خیـال کردم بـــاد

عبور می کـنـد از روی پـرده هـــای قدیمی .

صـدای پای تـرا در حوالـی اشیـا

شنیـده بودم .

۰ نظر ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۰
مسافر . . .

خیال مـی کردیـم

بـدون حاشیه هستیـم !

خیـــــال مـی کردیـم

میـان متـن اساطیـری تشنج ریبــاس

شناوریـــم !

و چنـد ثانیـه غـفلـتــــ ، حضـور هستی مـاسـتـــــــ . . .

۰ نظر ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۳۳
مسافر . . .