فانــوس خیس

و خدائی که در این نزدیکیست ، لای این شب بو ها ، پای آن کاج بـلند . . .

فانــوس خیس

سفر مرا به در باغ چند سالگی ام برد

ایستادم تا دلم قرار بگیرد

صدای پر پری امد

و در که باز شد

من از هجوم حقیقتــــــ به خاکــــــ افتادم . . .

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یاهو» ثبت شده است

صدای بــاد می آید ، عبـــور باید کرد

و من مســـافرم ، ای بادهای همواره !

مرا به وســعـت تشکیل برگ ها ببریــد . . .

۰ نظر ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۰:۰۲
مسافر . . .

و در مکالمه جسم ها ،

مسیر سپیدار چقدر روشن بود !

کدام راه مرا می برد به باغ فواصل؟

 

عبــور باید کرد .

۰ نظر ۱۰ آبان ۹۵ ، ۱۱:۱۸
مسافر . . .

و در کــدام زمین بود

که روی هـیچ نشستیم

و در حـرارت یـک سیب دست و رو شستیم؟

جرقه‌های محال از وجود برمی‌خـاست

 کجـــا هراس تماشا لطیف خواهد شـد

و ناپدیدتر از راه یک پرنده به مـــرگ؟

۰ نظر ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۶
مسافر . . .