کجاست سمت حیاتــــــ ؟
من از کدام طرف می رسم به یک هدهد ؟
و گوش کن ، که همین حرف در تمام سفر
همیشه پنجره خواب را بهم میزد .
چه چیز در همه راه زیر گوش تو می خواند؟
درست فکر کن
کجاست هسته پنهان این ترنم مرموز ؟
چه چیز پلک ترا می فشرد
چه وزن گرم د لــــــ انــگـــیــــزیــــــ ؟
سفر دراز نبود :
عبور چلچله از حجم وقت کم می کرد .
و در مصاحبه بـــاد و شیروانی ها
اشاره ها به سر آغاز هوش بر میگشتـــــ .
در آن دقیقه که از ارتفاع تابستان
به " جاجرود " خروشان نگاه می کردی ،
چه اتفاق افتاد
که خواب ســـبـــز ترا سارها درو کردند ؟
و فصل ؟ فصل درو بود .
و با نشستن یک سار روی شاخه یک سرو
کتاب فصل ورق خورد
و سطر اول این بود :
حیات ، غفلت رنگین یک دقیقه حوّا ستـــــ . . .
۰ نظر
۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۳۷