فانــوس خیس

و خدائی که در این نزدیکیست ، لای این شب بو ها ، پای آن کاج بـلند . . .
پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۲ ب.ظ

عـا شــق ...

و حال شب شده بود

چراغ روشن بود

و چای می خوردند

- چرا گرفته دلتـــ ؟

 مثل آنکه تنهایی

چه قدر هم تنهــا

خیال می کنم

دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی

دچار یعنی

عــاشـــق



نوشته شده توسط مسافر . . .
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

فانــوس خیس

و خدائی که در این نزدیکیست ، لای این شب بو ها ، پای آن کاج بـلند . . .

فانــوس خیس

سفر مرا به در باغ چند سالگی ام برد

ایستادم تا دلم قرار بگیرد

صدای پر پری امد

و در که باز شد

من از هجوم حقیقتــــــ به خاکــــــ افتادم . . .

طبقه بندی موضوعی

عـا شــق ...

پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۲ ب.ظ

و حال شب شده بود

چراغ روشن بود

و چای می خوردند

- چرا گرفته دلتـــ ؟

 مثل آنکه تنهایی

چه قدر هم تنهــا

خیال می کنم

دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی

دچار یعنی

عــاشـــق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی