فانــوس خیس

و خدائی که در این نزدیکیست ، لای این شب بو ها ، پای آن کاج بـلند . . .
جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۵۹ ب.ظ

مســـافر

 

 

 

دم غروب ، میان حضور خسته اشیا

نگاه منتـــظــــری حجم وقت را می دید.

و روی میز ، هیاهوی چند میوه نوبر

 

 

 

به سمت مبهم ادراک مرگ جاری بود.

 

 

و بوی باغچه را ، باد، روی فرش فراغت

نثار حاشیه صاف زندگی می کرد.

و مثل بادبزن ، ذهن، سطح روشن گل را

گرفته بود به دست

و بـــاد می زد خود را...

مســافر از اتوبوس پیاده شد

چه آسمان تمیـزی!

و امتداد خیـابـان غربت او را برد...

 

 

 

 



نوشته شده توسط مسافر . . .
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

فانــوس خیس

و خدائی که در این نزدیکیست ، لای این شب بو ها ، پای آن کاج بـلند . . .

فانــوس خیس

سفر مرا به در باغ چند سالگی ام برد

ایستادم تا دلم قرار بگیرد

صدای پر پری امد

و در که باز شد

من از هجوم حقیقتــــــ به خاکــــــ افتادم . . .

طبقه بندی موضوعی

مســـافر

جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۵۹ ب.ظ

 

 

 

دم غروب ، میان حضور خسته اشیا

نگاه منتـــظــــری حجم وقت را می دید.

و روی میز ، هیاهوی چند میوه نوبر

 

 

 

به سمت مبهم ادراک مرگ جاری بود.

 

 

و بوی باغچه را ، باد، روی فرش فراغت

نثار حاشیه صاف زندگی می کرد.

و مثل بادبزن ، ذهن، سطح روشن گل را

گرفته بود به دست

و بـــاد می زد خود را...

مســافر از اتوبوس پیاده شد

چه آسمان تمیـزی!

و امتداد خیـابـان غربت او را برد...

 

 

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی